loading...

خزعبلات یک ذهن بی ثبات 😁

Content extracted from http://miss-moon.blog.ir/rss/?1738827011

بازدید : 628
دوشنبه 11 اسفند 1398 زمان : 3:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خزعبلات یک ذهن بی ثبات 😁

کفشهایم کجاست‌؟ می‌خواهم بی‌خبر راهیِ سفر بشوم‌
مدتی بی بهار طی بکنم دو سه پاییز دربدر بشوم‌

خسته‌ام از تو، از خودم‌، از ما؛ «ما» ضمیر بعیدِ زندگی‌ام‌
دو نفر انفجار جمعیت است پس چه بهتر که یک نفر بشوم‌

یک نفر در غبار سرگردان‌، یک نفر مثل برگ در طوفان‌
می‌روم گم شوم برای خودم‌، کم برای تو درد سر بشوم‌

حرفهای قشنگِ پشت سرم، آرزوهای مادر و پدرم‌
آه خیلی از آن شکسته‌ترم که عصای غم پدر بشوم‌

پدرم گفت‌: «دوستت دارم‌، پس دعا می‌کنم پدر نشوی»
مادرم بیشتر پشیمان که از خدا خواست من پسر بشوم‌

داستانی شدم که پایانش مثل یک عصر جمعه دلگیر است‌
نیستم در حدود حوصله‌ها، پس چه بهتر که مختصر بشوم‌

دورها قبر کوچکی دارم بی اتاق و حیاط خلوت نیست
گاه‌گاهی سری بزن نگذار با تو از این غریبه‌تر بشوم

#مهدی_فرجی

پ‌ن۱: سلام! اینو تو شعرهایی که قبلا جمع کرده بودم پیدا کردم خوندمش دلم گرفت😢

پ‌ن۲: مورفی عزیزم ببخشید که تغییرت دادم 😭

پ‌ن۳: هیچی :(

یا علی ع مدد رفقا

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 16
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 37
  • بازدید کننده امروز : 32
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 70
  • بازدید ماه : 237
  • بازدید سال : 561
  • بازدید کلی : 49226
  • کدهای اختصاصی