خزعبلات یک ذهن بی ثبات 😁

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام به همه

حال و احوال؟ نماز روزه‌هاتون قبول😍

راستش این چند روز دچار بی حوصلگی و خستگی مفرط بودم (راستشو بخواین هم نگران کلاسامم که استاد فیلماشو فرستاده و ندیدم هم حالشونو ندارم! اگر بیوفتم واقعا بدبخت میشم )

خب بیخیال اینها بیاید انرژی مثبت رو وارد رگ‌هامون کنیم

نفس عمییییقققق بکشیییین .... نگهش دارین ... حالا نفستونو بدید بیرون

آخیییش :)

والا میمِ این روزها تقریبا نمیدونه میخواد با آیندش چه کنه ... فی الواقع در گنگ ترین و نامشخص ترین روزهای زندگیش به سر میبره :)

ولی خب با اینحال مینویسم

ان شاءالله ، بیست سال آینده که من چهل و یکی دو ساله شدم

و تقریبا ۱۹ سال از استخدام من تو اون اداره‌‌‌ای که دوسش دارم گذشته و من ترفیع گرفتم و‌‌ان‌شاءالله مدیر یک بخشی از اون هم شده باشم و حقوق خوبی هم دارم و شاید سنگی هم توی سرم خورده باشه و سر عقل اومده باشم و فوق لیسانسمم گرفته باشم

۱۵_۱۶سالی از ازدواجم گذشته و دو تا بچه‌ی هشت و ده ساله دارم و شاهد پدیدار شدن اندک تارموهای سفید بین موهای دلبر و مشکی همسری هستم ^-^‌‌‌ای جان :) خخخ

یک انجمن خیریه کوچیک دارم و به نیازمندا کمک میکنم و یک کارآفرین هستم که شغل براشون ایجاد میکنه (خیلی رویایی باشه شاید ولی خب از آرزوها و اهدافمه)

و خلاصه مطلب یک زن اهل خانواده و احتمالا خیلی خسته ولی خوشحال و خوشبختم :)

ولی خب یه برنامه دیگم هست که شاید‌‌ان‌شاءالله بیست سال دیگه یه زن ۴۱ساله خانه دار هستم با همون دو تا بچه و همسری

اینبار دیگه به خستگی ورژن اول نیستم چون لازم نیست علاوه بر مسئولیت‌های خانومانم مثل یک مرد کار کنم

بلکه مثل یک عدد بانو فقط به شغل پر زحمت و پر افتخار و بسیار زیبای مادر و همسر بودن مشغول هستم :)

راستشو بخواید این یکی رو بیشتر دوست دارم (هرچند خوشم میاد قبل ازدواج یا بچه دار شونم چند سالی اون محیط کاری رو تجربه کنم ولی صرفا به عنوان یک تجربه!)

البته اون آرزوی خیریه داشتنم سر جاشه :)

خلاصه که { رَبَّنا اَلهِمنَا التَقوی' وَ وَفِقنا لِما تُحِبُ وَ تَرضی' } خدایا به من تقوی را الهام کن و مرا در آنچه دوست داری و رضایت تو در آن است موفق بدار...

ان شاءالله

آمین یا رب العالمین :)

پ‌ن۱: دختر بچه همسایه (شایدم پسرش) داره جیغ میزنه کمکککک وای وای کمممککک😂😂😂😂وای خدا 😂😂😂😂خخخخ من تا حالا صدای اینا رو نشنیده بودم خیلی ساکتن آخه برعکس ما😂😂😂😂😂 الانم مامانش انگار بالاخره رفت کمکش😂😂فکر کنم سوسکی چیزی دیده بود😂 (عاااشق همسایه‌های باحال و شلوغم ولی خب نداریم😅)

پ‌ن۲: از آقا رهام تشکر میکنم بابت دعوت به این چالش باحال :)

ببخشید بابت پرحرفیام . التماس دعاااای ویژه دارم

خب یاعلی ع مدد رفقاااااا ❤😊